ASLONASAB>>>>><<<<<<<<اصل و نسب

از نظراتتون خوشحال میشم

ASLONASAB>>>>><<<<<<<<اصل و نسب

از نظراتتون خوشحال میشم

اولین بیعت کننده با ابوبکر خر

علی(ع) فرمود : ای سلمان ایا می دانی اول کسی که با او بر منبر پیامبر (ع)  بیعت  کرد که بود ؟ عرض کردم  نه ولی او را در سقیفه بنی ساعده دیدم هنگامی که انصار محکوم شدند اولین کسانی که با او بیعت کردند  مغیره بن شعبه و سپس بشیر بن سعید و بعد ابوعبیده جراح  و بعد عمربن الخطاب و سپس سالم مولی ابی حذیفه  و معاذبن جبل بودند .

فرمود : درباره اینان از تو سوال نکردم ایا دانستی هنگامی که از منبر بالا رفت  اول کسی که با او بیعت کرد که بود ؟ عرض کردم نه ولی پیرمرد سالخورده ای که بر عصایش تکیه کرده بود دیدم که بین چشمانش جای سجده بود که پینه ان بسیار بریده شده بود !!

او بعنوان اولین نفر از منبر بالا رفت و تعظیمی کرد  و در حالیکه میگریست  گفت : "سپاس خدایی که مرا نمیراند تا ترا در این مکان دیدم  ! دستت را برای بیعت باز کن" ابوبکر هم دستش را دراز کرد  و با او بیعت کرد  و سپس گفت ((روزی است مثل روز ادم)) و بعی از منبر پایین امد

علی(ع) فرمود : ای سلمان می دانی او که بود ؟ عرض کردم نه ولی گفتارش مرا ناراحت کرد  گوئی مرگ پیامبر (ع) را با شماتت ومسخره یاد میکرد .فرمود او ابلیس بود خدا او را لعنت کند.


عکس العمل عباس بن عبدالمطلب در مقابل نقشه اصحاب سقیفه

ابوبکر گفت: ما نزد تو امده ایم  و می خواهیم برای تو در این امر خلافت  نصیبی قرار دهیم که برای تو و نسل بعد از خودت باشد چرا که تو عموی پیامبر هستی!! گر چه مردم مقام تو و علی ابن ابیطالب را دیدند و با این حال امر خلافت را از شما دو نفر منصرف کردند.

عمر گفت : شما ای بنی هاشم  ارام باشید که پیامبر از ما و از شماست و ما از این جهت که به شما احتیاج داشته باشیم نزد شما نیامده ایم بلکه کراهت داشتیم که در انچه مسلمانان  بر ان اجتماع کرده اند مخالفتی باشد و در نتیجه کار بین شما و انان بالا بگیردپس به صلاح خود و عموم مردم فکر کنید   سپس عمر ساکت شد.

عباس سخن اغاز کرد و گفت : خداوند تبارک و تعالی  محمد (ع) را همانطور که گفتی  به پیامبری مبعوث کرد و برای مومنین صاحب اختیار قرار داد.

اگر این امر خلافت را به عنوان پیامبر (ع) طلب نموده ای گه حق ما را گرفته ای و اگر به عنوان مومنین طلب کرده ای  پس ما هم از مومنین هستیم و درباره خلافت تو نظری ندادیم و مورد مشورت و نظر خواهی قرار نگرفتیم و ما خلافت را برای تو دوست نمی داریم  چرا که ما هم از مومنین بودیم  و نسبت به تو کراهت داشتیم.

و اما این سخنت که "در این امر خلافت برای من نسیبی قرار دهی" اگر این امر فقط برای توست انرا برای خود داشته باش که ما به تو احتیاجی نداریم واگر حق مومنین است تو حق نداری به تنهایی در حق انان حکم کنی و اگر حق ماست ما از تو به قسمتی از ان راضی نمی شویم.

و اما سخن تو ای عمر که"پیامبر از ما و از شماست" پیامبر(ع) درختی است که ما شاخه های ان و شما همسایگان ان هستید پس ما از شما به او سزاوار تریم.

و اما ان سخنت که "ما میترسیم کار بین شما و ما بالا بگیرد" این کاری که شما انجام دادید اغاز همان اختلاف است و خدا است که از او کمک خواسته می شود

سپس از نزد عباس بیرون امدند



کیفیت خروج اصحاب سقیفه و بیعت انان

براء بن عازب می گوید : هنگامی که پیامبر (ع) از دنیا رفت از ان ترس داشتم که قریش برای اخراج امر خلافت از بنی هاشم متحد شوند.

وقتی مردم کار خود را درباره بیعت ابوبکر به انجام رساندند حالت شخص متحیر فرزند از دست داده ای مرا گرفت اضافه بر حزنی که از وفات پیامبر داشتم.

من در رفت و امد بودم و بزرگان مردم را زیر نظر داشتم  و این در حالی بود که بنی هاشم برای غسل و حنوط کنار بدن پیامبر (ع) جمع شده بودند.

از سوی دیگر سخن سعدبن عباده و ان دسته از اصحاب  جاهلش که تابع او شده بوده اند به من رسید و با انان جمع نشدم  و دانستم به نتیجه ای نخواهد رسید.

همچنان بین انان و مسجد رفت و امد می کردم و در جستجوی بزرگان قریش بودم.در همان حال متوجه شدم عمر و ابوبکر نیستند.ولی طولی نکشید که با ان دو و ابوعبیده روبرو شدم که در میان اهل سقیفه پیش می امدند و لباس صنعانی پوشیده بودند.هیچکس از کنارشان عبور نمی کرد مگر انکه متعرض او می شدند و وقتی او را می شناختند دست او را می گرفتند و بر دست ابوبکر بعنوان بیعت  می کشیدند چه به این کار مایل بود چه ابا می کرد.


کیفیت غسل پیامبر(ع)

سلیم گفت : از براء بن عازب شنیدم که می گفت : بنی هاشم  را چه در حیات پیامبر(ع) و چه بعد از وفات انحضرت شدیدا دوست دارم.

هنگامی  که پیامبر(ع) از دنیا رفت  به علی(ع) وصیت کرد که غسلش را غیر او بر عهده نگیرد و برای احدی غیر او سزاوار نیست عورتش  را ببیند  و  هیچکس عورت پیامبر(ع) را نمی بیند مگر انکه بیناییش را از بین می رود.

علی(ع) عرض کرد : یا رسول الله چه کسی مرا در غسل شما کمک می کند؟ فرمود : جبرئیل با گروهی از ملائکه.

و چنین شد که علی (ع) انحضرت را غسل داد و فضل ابن عباس با چشمان بسته اب می ریخت و ملائکه بدن حضرت را انطور که علی(ع) می خواست می گردانیدند.

علی(ع) خواست پیراهن پیامبر (ع) را از تنش  برون اورد که صیحه زننده ای به او ندا داد: ای علی پیراهن پیامبر را بیرون میاور. لذا دستش را از زیر پیراهن داخل کرد و او را غسل داد و سپس حنوط کرد و کفن نمود و هنگام کفن کردن و حنوط  پیراهن را بیرون می اورد

پیشگویی پیامر(ص)از مظلومیت امیرلمومنین(ع)

 پیامبر(ص)به فاطمه و همسراو و دو پسرش نگاهی کرد و فرمود:ای سلمان خدا راشاهد می گیرم   که من با کسانی که با اینان بجنگند روی جنگ دارم و با کسانی که با انان روی صلح داشته باشند روی صلح دارم بدانید اینان در بهشت همراه من اند سپس پیامبر(ص) رو به علی (ع) کرد فرمود : یا علی تو به زودی بعد از من از قر یش و متحد شدنشان بر علیه تو و ضلمشان بر تو سختی خواهی کشید.اگر بر علیه انان یارا نی یافتی باانان جهاد کن و با مخالفین خود بوسیله موافقینت جنگ کن و اگر یاری نیافتی صبر کن ودست خود را نگهدار وبادست خویش خود را در هلاکت مینداز تو نسبت به من بمنزله هارون نسبت به مو سی هستی و تو از هارون اسوه و روش خوبی خواهی داشت که به برادرش مو سی گفت: ((ان القوم  استضعفونی و کادوا یقتلوننی)) این قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود مرا بکشند 

    

فضائل اختصاصی اهل بیت(ع)

ما اهل بیتی هستیم که خداوند هفت چیز به ما عطا کرده که به عهدی از اولین و اخرین به جز ما عطا نکرده است : من اقای پیامبران و مرسلین  و بهترین انانم و جانشین  بهترین جانشین است و وزیرم  بعد از من بهترین وزیران است  و شهید ما بهترین شهیدان است که مقصود عمویم حمزه است .

حضرت زهرا(س) عرض کرد : یا رسول الله ایا او اقای شهیدانی است که همراه  تو کشته شده اند ؟ فرمود : نه بلکه اقای شهیدان از اولین و اخرین  به جز انبیاء و اوسیاء است و جعفرابن ابیطالب  که دو بار هجرت نمود و صاحب دو بال خونین است که با انها در بهشت همراه ملائکه پرواز میکند.

و دو پسرت حسن(ع) و حسین (ع) دو سبط امتند و دو اقای جوانان اهل بهشتند  قسم به انکه جانم در دست اوست از ماست مهدی (ع) این امت که خداوند به وسیله او زمین را پر از عدل  و داد     می کند همانطور که از ظلم ستم پر شده باشد.

فضائل اختصاصی امیرالمومنین (ع)

پیامبر (ص) به حضرت زهرا (ع) فرمود : علی بن ابی طالب هشت دندان برنده و شکافنده دارد و مناقبی دارد که هیچیک از مردم ندارند :

ایمان او به خدا و رسولش قبل از هر کسی که احدی از امتم دراین باره بر او سبقت نگرفته است علم او به کتاب خدا سنتم که احدی از امت بجز همسرت همه علم مرا نمی داند چرا که خداوندعلمی را به من اموخته است که غیر از من و او ان را نمی دا ند وبه ملائکه وپیامبرانش هم نیاموخته وفقط به من اموخته ومرا عمر کرده که انرا به علی بیاموزم  ومن این کار را انجام دادم  بنابراین هیچکس از امتم همه علم و فهم و حکمت مرا بطور کامل غیر او نمی داند  دیگر این که تو ای دخترم  همسر او هستی و دو پسرش حسن و حسین نوه های من هستند و انها دو سبط امتم هستند و امر به معروف و نهی از منکر او  و اینکه خداوند  (جل ثنائه) به او حکمت و حلم و فصل بین حق و باطل را اموخته است