ASLONASAB>>>>><<<<<<<<اصل و نسب

از نظراتتون خوشحال میشم

ASLONASAB>>>>><<<<<<<<اصل و نسب

از نظراتتون خوشحال میشم

اعتراض و استهزای عمر در بیماری علی(ع)

عمر بود که همراه پیامبر(ع) و عده ای از اصحابش برای عیادت من آمدند . رفیقش ابوبکر با چشم به او اشاره کرد و برخاست و گفت : یا رسول الله تو درباره علی چیزهایی به ما سپرده بودی  ولی میبینم که به این مرض گرفتار شده است ! اگر از دنیا رفت به چه کسی رجوع کنیم؟

پیامبر(ع) فرمود :بنشین و این را سه مرتبه تکرار کرد. بعد رو به ان دو کرد و فرمود: باز هم چنین کنید! به خدا قسم او  در این بیماریش از دنیا نمی رود تا او را از غیض و غضب پر کنید و پیمان شکنی و ظلم بسیار بر او روا دارید و او را صابر و مقاوم بیابید . او نمی میرد تا از شما شرها و بدیهایی ببیند. او با شهادت و قتل از دنیا می رود.


اعتراض و انکار عمر در غدیر خم

عمر بود که در روز غدیر خم وقتی پیامبر (ع) مرا برای ولایت نصب کرد او و رفیقش ابوبکر با هم گفتگو کردند او گفت: در اینکه کار پسر عمویش را بالا ببرد  هیچ کوتاهی نمی کند و دیگری گفت : در اینکه بازوی پسر عمویش را بلند کند هیچ کوتاهی نمی کند.

همچنین در حالیکه من منصوب شده بودم  به رفیقش ابوبکر گفت: این کرامت بزرگی است ...  رفیقش با تندی به او نگاه کرد و گفت : نه به خدا قسم ابدا این سخن او را گوش نمی دهم و از او اطاعت نمی کنم ... سپس به او تکیه داد و با تکبر به راه افتادند و رفتند. خداوند هم درباره اش چنین نازل کرد"سوره قیامت آیات 31 تا 35" "نه تصدیق کرد و نه نماز خواند بلکه تکذیب کرد و پشت نمود .سپس با حال تبختر نزد اهل خود رفت. دوری از خیر دنیا برای او باد ! دوری از خیر اخرت برای تو باد!


 

اعتراض عمر به پیامبر(ع) در نماز بر چنازه منافق

در جریان عبدالله بن ابی سلول که پیامبر (ع) جلو رفت تا بر جنازه او نماز بخواند .عمر لباس حضرت را از پشت سر کشید و گفت خدا ترا نهی کرده است بر او نماز بخوانی و برای تو جایز نیست بر او نماز بخوانی !!

پیامبر(ع) به او فرمود وای بر تو ... مرا اذیت کردی ! من به احترام پسرش بر او نماز خواندم و امیدوارم بخاطر این نماز من هفتاد نفر از فرزندان پدرش و اهل بیتش مسلمان شوند و تو چه میدانی در نماز چه گفتم؟

من بر علیه او دعا کردم.


اهانت عمر به پیامبر (ع) و عکس العمل آنحضرت

علی(ع) فرمود: روزی از کنار عمر می گذشتم که به من گفت: "مثل محمد جز مثل درخت خرمایی که در محل زباله ای روییده باشد نیست" من نزد پیامبر (ع) آمدم و این مطلب را گفتم. حضرت غضب کرده و با همان حال غضب بر منبر امد . انصار به خاطر غضبی که از ان حضرت دیدند وحشت زده شدند و غرق در اسلحه امدند.

حضرت فرمود: چه شده اقوامی را که مرا در مورد خویشاوندانم سرزنش می کنند ؟ در حالیکه از من شنیده اند انچه در فضیلت آنان گفته ام  و همچنین فضیلت دادن خدا ایشان را و آنچه خدا به ایشان اختصاص داده که بدیها را از ایشان برده و آنان را پاک گردانیده است.همچنین شنیده اید آنچه درباره افضل اهل بیتم  و بهترین آنها گفته ام مانند سبقت او در اسلام و گرفتاریهای او در آن راه و خویشاوندی او با من و اینکه او نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی است