ASLONASAB>>>>><<<<<<<<اصل و نسب

از نظراتتون خوشحال میشم

ASLONASAB>>>>><<<<<<<<اصل و نسب

از نظراتتون خوشحال میشم

نسب عمر خر خطاب و شناسنامه اش

در کتاب نهایه الطلب حنبلی مذکور است: خطاب الاق فروش. و خطاب  اسم او نیست  و لقب اوست و چون مردم مادر ز.ن.ا.ک.ا.ر او را بسیار خطبه می کردند از این جهت ملقب به خطاب شد و خطاب به دو معنی است  1-به معنی نکاه  2- به معنی جماع    و  چون مادر خطاب جماع بسیار می داد  و ز.ن.ا می کرد لهذا پسر او مشهور به خطاب شد و کنیت او ابوحیض است

هشام ابن الساعب الکلبی که از علمای سنیان است  در کتاب مثالب الصحابه و جمعی دیگر از علماء ذکر کرده اند : صهاک حبشیه کنیز  هاشم ابن عبدالمناف  بود و ز.ن.ا کرد با او نفیل ابن هشام  و بعد از او زنا کرد با او  عبدالعزی ابن ریاح ..هر کدام ادعا نمودند که فرزند من است ونفیل جد عمربن الخطاب شد…

خلاصه شناسنامه عمر پلید انکه ..صهاک کنیز زبیربن عبدالمطلب بود و منتقل به هشام ابن مغیره شد و چون هشام به صهاک گمان ز.ن.ا کرد او را شلوار چرم میپوشانید  و بر بند شلوار او قفل میزد تا نتواند ز.ن.ا کند و صهاک شتران هشام را هر روز به چرا میبرد .نفیل که جد عمر است غلامی  از غلامان قریش بود و به صهاک میل بهم رسانید  و برای ز.ن.ا با او به چراگاه غنم و شتران رفته خواست که با وی ز.ن.ا کند .صهاک گفت بند شلولر من قفل دارد  پس نفیل دستان او را از درخت اویخت تا گوشت  بدنش کشیده شود و……

مدتی در این کار بود تا خطاب از نطفه کثیف و پلید متولد شد و صهاک پسر زنازاده اش  خطاب را در ان صحرا انداخت .شخصی او را بداشته و به شیر شتر پرورش داد چون این پسر زنازاده به حد بلوغ رسید به حسب اتفاق روزی نظرش بر مادرش افتاد و با او در افتاد وز.ن.ا کرد و شکم مادر از نطفه پسر باردار گشت .دختری از خطاب و مادرش  به وجود امد ..از ترس موالی خود ان دختر را در پارچه ای پیچید در میان خویشان و بستگان  مکه انداخت   پس هشام ابن مغیره ابن ولید او را یافته و به منزل خود اورد و او را حتمه نام کرد

چون حتمه به سن بلوغ رسید بر حسب اتفاق نظر خطاب حرامزاده به دختر حرامزاده اش  افتاد عاشق جمال او شد و با دخترش ز.ن.ا کرد و  عمر ناپاک متولد شد