ASLONASAB>>>>><<<<<<<<اصل و نسب

از نظراتتون خوشحال میشم

ASLONASAB>>>>><<<<<<<<اصل و نسب

از نظراتتون خوشحال میشم

اعتراض عمر به پیامبر(ع) در نماز بر چنازه منافق

در جریان عبدالله بن ابی سلول که پیامبر (ع) جلو رفت تا بر جنازه او نماز بخواند .عمر لباس حضرت را از پشت سر کشید و گفت خدا ترا نهی کرده است بر او نماز بخوانی و برای تو جایز نیست بر او نماز بخوانی !!

پیامبر(ع) به او فرمود وای بر تو ... مرا اذیت کردی ! من به احترام پسرش بر او نماز خواندم و امیدوارم بخاطر این نماز من هفتاد نفر از فرزندان پدرش و اهل بیتش مسلمان شوند و تو چه میدانی در نماز چه گفتم؟

من بر علیه او دعا کردم.


اهانت عمر به پیامبر (ع) و عکس العمل آنحضرت

علی(ع) فرمود: روزی از کنار عمر می گذشتم که به من گفت: "مثل محمد جز مثل درخت خرمایی که در محل زباله ای روییده باشد نیست" من نزد پیامبر (ع) آمدم و این مطلب را گفتم. حضرت غضب کرده و با همان حال غضب بر منبر امد . انصار به خاطر غضبی که از ان حضرت دیدند وحشت زده شدند و غرق در اسلحه امدند.

حضرت فرمود: چه شده اقوامی را که مرا در مورد خویشاوندانم سرزنش می کنند ؟ در حالیکه از من شنیده اند انچه در فضیلت آنان گفته ام  و همچنین فضیلت دادن خدا ایشان را و آنچه خدا به ایشان اختصاص داده که بدیها را از ایشان برده و آنان را پاک گردانیده است.همچنین شنیده اید آنچه درباره افضل اهل بیتم  و بهترین آنها گفته ام مانند سبقت او در اسلام و گرفتاریهای او در آن راه و خویشاوندی او با من و اینکه او نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی است

  

         

بدعتهای عمر درباره عجم

علی(ع) فرمود: عمر هر عجمی را از مدینه اخراج نمود  و طنابی به طول پنج وجب برای عمالش به بصره فرستاد و گفت هر کس از عجمها را گرفتید که قامت او بقدر این طناب بود گردنش را بزنید!!!
و همچنین برگرداندن  زنان اسیر شوشتر در حالیکه حامله بودند

بدعت عمر در غسل جنابت

علی(ع) فرمود : تعجب است از جهل عمر و جهل امت  که او به همه عمالش نوشت "اگر جنب اب پیدا نکرد بر او واجب نیست نماز بخواند و نباید بر خاک تیمم کند تا اب بیابد اگر چه اب پیدا نکنند تا خدا را ملاقات کند" مردم هم قبول کردند و به ان راضی شدند در حالیکه هم خود او و هم مردم می دانستند که پیامبر(ع) به عمار و ابوذر دستور داد که از جنابت تیمم کنند و نماز بخوانند  این دو نفر و غیر اینها هم نزد عمر شهادت دادند ولی او قبول نکرد  و در مقابل انان سری بلند نکرد و توجهی ننمود




علت استثنای قنفذ از پرداخت غرامت به عمر

ابان می گوید سلیم گفت  علی(ع) را ملاقات کرد م و درباره این کار عمر از ان حضرت سوال کردم  فرمود: زیرا او بود که فاطمه(س) را با تازیانه زد ان هنگام که امده بود بین من و انان فاصله شود .فاطمه(س) هم از دنیا رفت در حالیکه اثر تازیانه در بازویش مانند بازوبند باقی مانده بود


فرق سکوت امیر المومنین (ع) با سکوت عثمان

سلیم می گوید اشعث گفت: عثمان نیز چنین کرد از مردم پناه خواست  و انان را به کمک خویش طلبید ولی یارانی نیافت لذا دست نگه داشت تا انکه با مظلومیت کشته شود
فرمود وای بر تو ای پسر قیس انگاه که مردم بر من غالب شدند و مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود مرا بکشند اگر به من می گفتند ترا حتما می کشیم از اینکه مرا بکشند مانع می شدم اگر چه کسی جز خودم نداشتم ولی انان به من گفتند اگر بیعت کنی از تو دست بر می داریم و به تو احترام می کنیم و ترا مقرب می داریم و فضیلت می دهیم و اگر بیعت نکنی ترا می کشیم در اینجا بود که وقتی کسی را نیافتم با ایشان بیعت کردم بیعت من با انان باطلی را بر ایشان حق نمی کند و موجب حقی بر ایشان نمی شود



چرا امیرالمومنین(ع) در مقابل ابوبکر و عمر شمشیر نکشید؟

اشعث بن قیس گفت ای پسر ابیطالب چه مانعی داشتی هنگامی که با ابوبکر وعمر و بعد از ان عثمان بیعت شد جنگ کنی و شمشیر بزنی ؟
امیر المومنین(ع) فرمود ای پسر قیس سخنت را گفتی جواب را بشنو ترس یا کراهت از لقای پروردگار مرا ازاین اقدام مانع نبود و نه اینکه نمی دانستم انچه نزد خداست از دنیا و بقاء در ان برای من بهتر است انچه مرا از این کار مانع شد امر پیامبر(ع) و پیمان او با من بود پیامبر(ع) به من خبر داد که امت بعد از او با من چه خواهند کرد.
بنابراین هنگامی که کارهایشان را با چشم میدیدم  علم من و یقینم قویتر از قبل نبود بلکه من یه سخن پیامبر (ع) بیشتر از انچه با چشمم دیدم و شاهد بودم یقین داشتم
عرض کردم یا رسول الله وقتی چنین کارهایی به وقوع پیوست چه سفارشی به من می فرمایی ؟ فرمود: "اگر یارانی پیدا کردی به انان اعلان جنگ کن و با ایشان جهاد کن و اگر یارانی نیافتی دست نگهدار و خون خود را حفظ کن تا زمانی که برای برپایی دین و کتاب خدا و سنت من یارانی پیدا کنی"